اجلاس لوکزامبورگ
تشدید تحریمها، تشدید فقر و فلاکت بیشتر!
کامران پایدار
در اجلاس 27 دولت اروپایی که روز دوشنبه در لوکزامبورگ برگزار شد٬ بر هدف تشدید و گسترش تحریمها و تحدیدهای بیشتر علیه حکومت اسلامی تاکيد شد. همه سران شرکت کننده در این اجلاس در تایید و ادامه سیاست تحریمهای اقتصادی تاکنونی بر علیه جمهوری اسلامی پای فشردند و علاوه بر این تحریمهای جدید و بیشتری را بر علیه شبکه بانکی و کشتیرانی و تجارت و صادرات گاز از ایران به اروپا را به تصویب رسانیدند. شرکت کنندگان در این اجلاس با اظهارامیدواری از اینکه تحریمهای تاکنونی موفق و اثر بخش بوده است بر ادامه این سیاست نسل کشی و جنایتکارانه که زندگی کارگران و زحمتکشان را در ورطه نابودی و انهدام فرو برده است اصرار داشتند. در اینجا پرداختن به نکاتی چند ضرور و مبرم است:
1- اختلاف و مناقشات و درگیری تروریسم دولتی غرب به سرکردگی امریکا با حکومت اسلامی در ایران بر سر کدام منفعت و فاکتورها است؟
2- آیا اجرا و اعمال سیاستهای تحریم اقتصادی از جانب امریکا و اروپا با هدف براندازی حاکمیت اسلامی در ایران است؟
3- آیا اصلا اعمال تحریمها قادر به سقوط و سرنگونی جمهوری اسلامی هست یا نه و مهمتر از همه اینها هدف فشارها و پیامدها و عواقب ناگوار این سیاستهای بغایت ارتجاعی و ضد انسانی کدامین طبقات اجتماعی در ایرانند؟
اما اختلاف و تضاد و درگیری و جنگ حکومت اسلامی با امریکا و اروپا بر سر چیست؟ مگر نه اینکه در سال 57 و به دنبال پیروزی انقلاب همین امریکا و اروپا بودند که این بختک سیاه و جرثومه ارتجاع و جنایت را تحت عنوان جمهوری اسلامی به جامعه ایران حقنه نمودند؟ مگر همین حضرات نبودند که خمینی را گام به گام راه رفتن آموختند، از عراق به فرانسه و از آنجا به ایران فرستادند تا انقلابی را که حکومت شاه با حکومت نظامی و کشتار و زندان و شکنجه قادر به سرکوبش نشده بود این بار به نام انقلاب و جمهوری اسلامی و به دست جلادان حرفه ای و قسی القلبی مانند خمینی و خلخالی ها و... به خاک و خون بکشند؟ واقعیت این است امریکا و اروپا و نظام سرمایه داری جهانی بخشا خود این سیستم جهنمی اسلام سیاسی را برای ایجاد ارعاب و فشار و برای انحراف و سرکوب هرگونه رادیکالیسم و آزادیخواهی و در اصل برای برای مهار و سرکوب هرگونه جنبش کارگری و چپ و کمونیستی و آزادیخواهانه و برابری طلبانه سازماندهی و راه اندازی نموده است. جنبش هار و فوق ارتجاعی اسلام سیاسی نه تنها در ایران بلکه در کل منطقه خاورمیانه و در سطح جهانی بطور عموم نتیجه و خواستگاه سیاستهای سرمایه داری جهانی در مبارزه علیه چپ و کمونیسم و هرگونه آزلدیخواهی و برای طلبی است.
اما امروز اژدهای هفت سر اسلام سیاسی که از آستین خود حضرات بیرون آمده با افراطی گری و زیاده روی هایش از قرار با بانیان و معماران اصلیش سر ناسازگاری و تضاد دارد، اختلاف جمهوری اسلامی با اروپا و امریکا آنگونه که در تریبونهای غربی به دروغ بلغور و تبلیغ میشود ابدا ربطی به منافع مردم ایران و دفاع از آزادی و حقوق بشر و... ندارد. همه این تبلیغات صوری و ظاهریست، پوچ و عوامفریبی است. واقعیت این است جمهوری اسلامی با این ترکیب امروزی، با این مکانیسم و کارکردهایش دیگر برای امریکا و غرب به پدیده ای تاریخ مصرف گذشته و حتی در عرصه هایی به پدیده ای مضرهم تبدیل شده است. امریکا و اروپا با ماندن و بودن حکومت اسلامی مشکلی ندارند، می خواهند هرسش نمایند، شاخ و دمش را بزنند، دمکراتش کنند و... امروز در نقشه سیاسی جهان و خصوصا خاورمیانه این اسلام تعدیل شده دمکرات از جنس اردوغانی در ترکیه و رگه هایی چون اخوان المسلمین در مصر هستند که برای غرب و امریکا مطلوب ترند. تمام دعوا و داستان بر سر این است امریکا و اروپا با ماندن و بودن و بقا جمهوری اسلامی اکیدا مشکلی ندارند منتها خواستگاهشان این است که این فرزند ناخلف و ياغی و نافرمان در شکلی کنترل شده و از جنس اردوغانی به حیات کثیفش ادامه دهد. به زبانی، افسارش بزنند. اعمال انواع تحرمیها و فشارهای اقتصادی عمدتا در همین راستا است.
در هفته گذشته و به دنبال تظاهرات دهها هزار نفری در تهران که مردم با شعار آزادی و برابری و نان و رفاه و مر گ بر حکومت فقر و گرانی به میدان آمده بودند این کلینتون وزیر خارجه امریکا بود که فورا خطاب به حکومت اسلامی چراغ سبز نشان داده و گفت اگر انعطاف داشته باشید و بپذیرید فورا تحریمها را برخواهیم داشت و امروز هم اشتون سخنگوی اتحادیه اروپا در لوکزامبورگ خطاب به سران حکومت اسلامی گفت اگر بپذیرید و راه بیایید تحریمها برداشته میشود. گذشته از اینها آیا مگر تحریمها قادر به سرنگونی جمهوری اسلامی هست؟ اگر هرگونه اعمال سیاست تحریم و محاصره اقتصادی قادر به سرنگونی حکومتی می بود حتما تا حالا حکومتهایی چون کوبا، کره شمالی و حتی حکومت صدام حسین و... تاکنون بایستی بیش از صد بار دچار سقوط و اضمحلال شده بودند. اگر حکومت صدام حسین با اعمال تحریمهای اقتصادی سقوط کردنی بود دیگر چه نیازی به لشگر و قشون کشی امریکا به عراق میبود؟ واقعیت این است که این سیاستهای تحریم و محاصره اقتصادی هیچگاه منجر به سقوط و سرنگونی حکومتی از جنس و ماهیت جمهوری اسلامی هم نخواهد شد. سیاست تحریمهای اقتصادی به نوعی ناز و کرشمه، چانه زنی و معامله گری سودجویانه مابین دوجناح جنایتکار و آدمکش تروریسم دولتی غرب و جبهه تروریسم اسلام سیاسی است. دو جناح و دو قطبی که دنیا و زندگی کارگران و زحمتکشان را در لبه پرتگاه جنگ و ترور و فقر و محرومیت قرار داده و زندگی را به این روز سیاه دچار نموده اند. در این مناقشه، در این دعوا و درگیری هر دو جناح لازم و ملزوم همدیگرند، دو روی یک سکه اند.
در این اوضاع و احوال، در این شرایط باید پرسید آیا تحریمهای امریکا و غرب توانسته است سر سوزنی خلل و نفوذی در بارگاه حکومتی و زندگی سران جانی حکومت اسلامی وارد نماید؟ برخلاف این، تحریمهای اقتصادی مستقیما و بطرز وحشتناکی زندگی میلیونها نفر انسان کارگر و زحمتکش را هدف قرار داده است. با تشدید تحریمها اقتصاد منزوی و در بحران حکومت اسلامی بیش از پیش طومارش در هم پیچیده شده است. سقوط بیسابقه ارزش ریال در برابر دلار و انواع ارزهای خارجی، ورشکستگی و تعطیلی بسیاری از کارخانه جات و مراکز صنعتی ریز و درشت بعلت نبود مواد اولیه و بیکاری و اخراج کارگران، بیکاری و گرانی بیشتر، فقر بیشتر، محرومیت مضاعف، استیصال و فلاکت بیشتر و بسیاری دیگر از مصایب دردناک اجتماعی، همه اینها در عین حال که بخش اصلی کارنامه 33 ساله حکومت اسلامی هست حالا امروز با اعمال انواع تحریمهای اقتصادی غرب این مسیر دردناک و فلاکت زده، زندگی در سراشیب سقوط بسیار تندتری واقع شده است. همین حالا در ایران بسیاری از داروهای حیاتی بعلت تحریمها در دسترس نیست؟ جای سئوال دارد آیا خانواده های کارگری و بیماری که بیکاری و فقر و گرانی و محرومیت مطلق بر زندگیشان چنبره زده چگونه باید زنده بمانند؟ در تهران بعلت آلودگی شدید هوا روزانه صدها نفر بر اثر سکته قلبی در بخشهای فوریتی و اورژانس بیمارستانها آرام و خاموش و بی صدا جان می دهند! بعلت مصرف بنزین تولید داخل، بنزینی که استاندارد نیست، بنزینی که بطور ناشیانه و به ناچار با تغییر خط تولید بسیاری از صنایع پتروشیمی به دست آمده بشدت سمی است و مصرف روزانه اش بطرز وحشتناکی هوا و زندگی را آلوده کرده و مرگبار است!
البته در این شرایطی که بیکاری و بی درآمدی و بی مسکنی، فقر و گرسنگی و گرانی روزافزون و محرومیت و هزار مصیبت و بدبختی دیگر در زندگی بیداد می کند٬ مرگ خاموش و بی صدای صدها نفر در روز بر اثر سکته قلبی به دلیل آلودگی هوا یا نبود دارو و ... دیگر محلی از اعراب ندارد. تا بوده و هست تاوان محاصره اقتصادی و انواع بحرانهای ادواری سرمایه داری را کارگران می پردازند. هیچ شکوفه انقلابی در لجنزار استیصال و درماندگی و محاصره و تحریمهای اقتصادی نخواهد رویید. همچنانکه هیچ انقلابی هم با بمبهای ناپالم و موشکهای کروز ناتو به بار نخواهد نشت. اعمال انواع تحریمهای اقصادی و ایجاد فضای جنگی و میلیتاریسم و تروریسم، جنایت آگاهانه و نسل کشی جنون آمیز دو قطب تروریسم دولتی غرب و اسلام سیاسی است. جنگ و جدل و مناقشه و ضدیت ما بین دو جناح تروریسم دولتی غرب و اسلام سیاسی ابدا و سرسوزنی ربطی به منافع کارگران و زحمتکشان ندارد. *